به گزارش مجله فرد؛پوریا یزدانی؛  در این زمان انواع گوناگونی از ساختار­های غیر­خطی را شاهد هستیم، از جمله شروع داستان از میانه و نه از ابتدای آن، همچنین ساختار­های اپیزودیکی را در فیلم‌­ها می­‌بینیم که عناصر داستانی در آن‌­ها ترتیب زمانی ندارند. داستانی که در میانه‌ی رخداد­ها شروع می‌شود، با یک حادثه‌ی محرک جذاب ما را وارد جهان داستانی فیلم می­‌کند، حادثه‌­ای که عملاً زمانی آغاز شده که حوادث و رخداد­ها پیش رفته‌­اند و گویی ما وسط فیلم وارد سالن نمایش شده‌­ایم.

  این چنین تکنیکی را هومر در دو اثر حماسی‌­اش ایلیاد و ادیسه به کار گرفته است و بناست که در چنین داستانی، مخاطبان مجذوب آغازش بشوند- که هنوز آن را ندیده‌­اند- تا به این ترتیب تنشی دراماتیک به وجود بیاید. اطلاعات توضیحی لازم تا جایی که موقعیت داستانی اجازه بدهد، از طریق دیالوگ‌­ها (شخصیت­‌ها درباره‌ی موقعیت‌­ها یا رخداد­هایی حرف می­‌زنند که عوارضی به وجود آورده‌­اند) یا فلاش­‌بک­‌ها (سکانس‌­هایی که به زمان گذشته باز می­‌گردند تا برای تماشاگر توضیح دهند که چه رخ داده است) ارائه می­‌شوند. با استفاده از چنین روشی، توضیحات لازم به جای آن که در همان ابتدا و پیش از شروع جذابیت­‌های داستان ارائه شوند؛ به تدریج گفته شده و در سرتاسر داستان گسترده می‌­شوند.