درسی مهم از آیت الله قاضی، بویژه برای اصحاب قدرت!
در کتابی خواندم که یکی از مردان اهل سلوک و ذکر، برای زیارت و نوشیدن هوای حرم امیر عارفان حضرت علی ( ع ) از ایران به نجف می رود. پس از تکاندن اندکی از غبار دلتنگی و فرو نشاندن قطره ای از تشنگی جان و دل، نزد عارف شوریده و دلسوخته ی عشق و معنا، آیت الله سید علی آقای قاضی می رود و از آن مرد بزرگ می خواهد برایش دعاکند تا جذبه هایی را که پیش از این داشته و چندی است از آن تهی شده، دوباره بدست آورد. حضرت قاضی که طرز و شیوه ای خاص در وادی عرفان و معرفت حق داشته است، به آن مرد سالک می گوید: « دست ما خالی است » ( نمی توانم به شما کمک کنم. ) مرد، ملول و ناامید به سامرا و بارگاه حضرت عسگری ( ع ) می رود و به انابه و تضرع می پردازد. چندی می گذرد( روزها و شب هایی ) و مرد دوباره حالت های روحانی خود را بدست می آورد. پس آنگاه نزد آیت الله قاضی می رود و به ایشان می گوید : « آنچه دریغ فرمودید، به ما دادند. همچنین، آقا ( منظور، حضرت مهدی عج است ) گفتند به قاضی بگویید بیاید کارش دارم » حضرت قاضی در پاسخ می گویند: « بگویید قاضی گفت نمی آیم. » آن مرد سالک از محضر آیت الله قاضی می رود و به ایران باز می گردد. آیت الله قاضی به حاضر ( یا حاضران ) می فرماید: « این نفس اوست که بر او جلوه کرده و چیزی را که دوست داشته در نظرش آورده است. وگرنه راهی دراز باید تا رسیدن به این مقام. ( دیدن جمال بقیه الله الاعظم عج) »